چه شد که به سراغ نگارش کتاب « از افغانستان تا لندنستان» رفتید؟
ترجمه کتاب «افغانستان تا لندنستان» در اصل در ادامه یک روند بود. این روند را در ابتدا با نشر نارگل شروع کردم و بعد به شکل گستردهتری با نشر شهید کاظمیادامه دادم. نظر ما این بود که برای شناخت گروههای تکفیری یا گروههای ضد مقاومت و همچنین گروههای مقاومت و همینطور سازمانها و نهادهایی که در حال مبارزه با گروههای تکفیری و یا مبارزه با جریان مقاومت هستند، نیاز است که یک سری کتاب در اختیار مخاطب قرار بدهیم. جنس این کتابها و اطلاعات، کمیخشک بود و ما از خودمان از همان ابتدا پرسیدیم چه کنیم تا مخاطب با این کتابها ارتباط بگیرد و به اصطلاح خواندنی باشند. کتابی با چنین موضوعی، یا باید خیلی خوش خوان نوشته شده باشد یا اینکه کتاب خاطرات باشد . حالا فارغ از موضوع «راستی سنجی» این اثار که نکتهای دیگری بود، ما اصل را بر این گذاشتیم که به سراغ کتب خاطرات در این حوزه برویم. در انتشارات نارگل مجموعهای را با عنوان «ماجراهای امنیتی» شروع کردیم. این مجموعه تا الان هفت عنوانش تصویب شده و چهار عنوانش منتشر شده و عنوان پنجمش آماده چاپ است. این کتاب عموما حجم کمتری داشتند. در کنار آن، مجموعه کتابهایی را هم در نشر شهید کاظمیشروع کردم. البته کتابهای این گروه حجیمتر هستند و با تعداد صفحات بیشتر (هر کتاب حدودا هزار صفحه) چاپ میشوند. اما محور موضوع هر دو گروه همین فضای امنیتی و اطلاعاتی است و همانطور که گفتم قرار است تحت این عنوان به مخاطبان اطلاعات بدهد. بنابراین کتاب «افغانستان تا لندنستان» و اینکه چرا به سراغش رفتیم در همچنین چهار چوبهی کلی قرار دارد و معنا میشود.
*درباره این عنوان اطلاعاتی _امنیتی که به این مجموعه کتابها نسبت میدهید، بیشتر توضیح میدهید؟
در این مجموعه سعی کردم یک نکته را لحاظ کنم که تصور میکنم تا به حالا در این حوزه لحاظ نشده است. تا به حال در چنین کتبی بیشتر به یک حوزهی جغرافیایی که کشور افغانستان است پرداخته شده است و آنجاهایی هم که آمده اند گستردهترکار کنند به سوریه یا عراق پرداخته اند. اما ریشه این جریانات در کشورهای مختلفی بوده و همینطور شاخههای این جریانات هم در کشورهای مختلف و متعددی بودهاند که مربوط به الان هم نیست و ازگذشتههای دورتر مثل دهه پنجاه میلادی بوده و تا به الان هم فعال هستند. اینها را ما عموما نمیشناسیم و حتی اسمشان را هم نشنیده ایم. چیزی که ما از این گروهها میشناسیم و شنیدهایم در همین محدود همسایههای اطراف کشورمان است و چیزی ازاین گروهها در سایر کشورها به گوشمان نخورده است. درحالی که از کشورهای نزدیکتر مثل پاکستان یا هند یا کشورهای حوزه خلیج فارس مانند بحرین، کویت، خود عربستان یا یمن تا آنسوی دریای سرخ در اریتره، سومالی، اتیوپی و همین طور شمال آفریقا را بخواهیم در نظر بگیریم در کشورهای مصر، لیبی، تونس، مالی، الجزایر، و مغرب یا پایین تر در نیجریه این جریانات حضور دارند و فعال هستند. در طرف دیگر مثلا شرق دور را در نظر بگیرید، بطور مثال اندونزی و مالزی یا همین بالای سر خودمان در منطقه قفقاز این گروهها به شدت ریشه دارند و فعال هستند مثلا چچن، تاجیکستان و ترکمنستان. از این گذشته ما میشنویم فلان تعداد از تکفیریهای اروپایی به منطقهی ما آمدهاند اما توجه نمیکنیم که این گروهها یک ریشهای داشته اند و به اصطلاح عامیانه از زیر بته به عمل نیامده اند! یعنی یک عقبه و سابقهای در کشورهایی مانند آلمان، بلژیک و خصوصا انگلستان و فرانسه داشته اند. در بخش دیگری از اروپا یعنی در بوسنی هم در دورهای حضور و فعالیت جدی داشتهاند.
*این اثر در بین آثاری که تا به حال کار کرده اید دارای چه تفاوت و ویژگی است؟
دقیقا میخواستم به همین نکته اشاره کنم، آن چیزی که سعی کردم در این کتابها لحاظ کنم این بود که مجموعه کتابهایم تا میشود همه این مناطق را پوشش بدهد. در کنار این، بنا را بر این گذاشتیم که این کتابها چند ویژگی دیگر هم داشته باشند و به جز اینکه اطلاعات مفیدی میدهند و ضمن اینکه خواندنی هستند، اطلاعاتی که ارائه میشود به مخاطب در شناخت فکر گروهها، به شناخت سابقه این گروهها کمک کند. همچنین با شناخت عملکرد این گروهها احیانا به ما کمک کند تا بدانیم الان چرا این اتفاقات میافتد و دلایل کارهایی انها درنقاط مختلف دنیا چیست.
دوباره تاکید میکنم در پس همهی اینها، گفتیم طوری این کتابها را انتخاب کنیم که همه این حوزهها را پوشش بدهد. میشود گفت این گزینه آخر یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه است. مثلا کتاب «افغانستان تا لندنستان» حوزه تکفیریها در شمال آفریقا، الجزایر تا یک حدی مغرب و از آن مهمتر در بلژیک و انگلستان را پوشش میدهد. انگلستان پایگاه خیلی مهمیبرای آنها بود به دلیل بعضی آزادیهای مدنی که برایشان در آن کشور وجود داشت و در چارچوب این آزادیها بسیاری از فعالیتهای آنها مانند تبلیغ برای پیوستن به جهاد از لحاظ قانونی جرم محسوب نمیشد و آنها پشتیبانیهای بسیاری در حوزه لجستیک و فکری در این کشور داشتند. این کتاب بخشی از آن فضا را توضیح میدهد. در این کتاب به حوزهی افغانستان و پاکستان هم پرداخته شده است. کتاب بعدی که قرار است بعد از این کتاب چاپ شود، خاطراتی است با عنوان «جاسوس استورم» که تقریبا دو برابر این کتاب است و در باره فردیست دانمارکی که جزو گروههای خلافکاری است و بعد مسلمان میشود به لندن میآید و در مسجدی که اتفاقا در کتاب اول هم به آن اشاره شده بود، با فردی آشنا شده و به یمن رفته و آنجا به گروههای تکفیری میپیوند. بعد هم به تناسب، بخشی از فغالیت تکفیریها در آن سوی دریای سرخ در آفریقا را در خاطراتش ذکر کرده. پس از آن، کتاب دیگری را داریم که به این گروهها در جغرافیایی بوسنی و قفقاز و شرق دور را، در کنار فعالیتهایشان در افغانستان و سوریه، پوشش میدهد .
با خواندن همهی این کتابها در کنر هم، میبینیم این جریانات حلقههای اتصالی با هم دارند. مثلا در کتب مختلف، بیشتر افغانستان و لندن و همینطور بوسنی یا قفقاز حلقه اتصال این جریانات به یکدیگر است و خواننده با خواندن این آثار پازل اطلاعاتی این جریانات در ذهنش کامل میشود.
*این کتاب چه بازخوردی در میان مخاطبان داشت؟
بازخورد کتاب از آنچه ما فکر میکردیم، بهتر بود. این کتاب، 2 اسفند ا ز چاپخانه آمد بیرون و تا چند روز بعد از تعطیلات عید چاپ اولش تمام شد و این خیلی برای من جالب بود که این اثر، با در نظر نگرفتن تعطیلات طولانی عید، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید. در چاپ دوم با سیاستهای مدیر فهیم انشارات شهید کاظمی، برادر بزرگوارم جناب آقای خلیلی، قیمت اثر کمتر شد اما چاپ دوم این کتاب بخاطر به خاطر اصلاحات ویرایشیای که باید در آن صورت میگرفت به نمایشگاه نرسید و در روزهای آخر اردیبهشت چاپ شد. فروش این اثر، که به صورت نسبی قیمتش بالاست، نشان میدهد که مخاطب به این موضوعات توجه دارد و ما معمولا بازخوردهای مثبتی را دریافت کردهایم و آن دستهای که نظرشان را (چه مستقیم و چه در فضای مجازی) ابراز کردهاند با وجود حجم کتاب میگویند که آن را با لذت و سرعت خواندهاند!
*در ترجمه این اثر سانسوری هم اتفاق افتاده است؟
سانسور نه در این کتاب و نه در هیچکدام کتابهای دیگری که کار کار میکنیم مطلقا وجود ندارد. اینکه بگوییم این قسمت کتاب علیه ماست یا در مخالفت ماست و آن را حذف کنیم، ابدا چنین چیزی وجود نداشته است. بعضا نظرات مخالف ایران در این آثار بوده که بدون سانسور آورده شده است. بطور مثال در همین کتاب تفسیری از قرآن آورده و گفته است که از نظر ما شیعیان بزرگترین دشمن اسلام هستند. ما این اظهار نظر را آورده ایم. البته برای بعضی نکات (از جمله همین مطلب) پاورقی زدهایم. نکته مهم این است که باید تفکر آنها را همانطور که بوده و هست نشان بدهیم تا مخاطب درک کنند که با چه افراد و جریان فکری سرو کار دارد. هیچ دخل و تصرفی در کتاب نبوده و اگر کلمه یا جملهای برای از بین بردن ابهام در مطلب اضافه کرده ام همه را در کروشه آورده ام.
در مورد سانسور این را هم بگویم که من معتقدم حتی اگر یک حرف به شدت زشت یا غلط باشد اما از آنجایی که ما داریم اینکار را برای دشمن شناسی انجام میدهیم باید دشمن را درست بشناسیم. اینکار مثل این است که دارید در جنگ یک گزارش برای اطلاعات عملیات میدهید و نمیشود بخشی را سانسور کرد. این به ضرر خودمان است. درست است که این کتابها برای مخاطب عام و نیمه تخصصی است اما برای همین مخاطب هم حرف باید کامل گفته شود. همین جا بگویم مثلا خزعبلاتی که ما در رسانههای خودمان، مانند سریال پایتخت، در مورد داعش میدیدم یا تصور عمومیدرباره این جریانهای تکفیری ناشی از همین برخورد است ناقص و سانسوری است. حرف کامل گفته نشده و در نتیجه با تصویری مغشوش و غیرواقعی و با شایعات و دریایی از مهملات مواجهیم. تصویری که ارائه میدهیم باید واقعی باشد و باید بدانیم که سانسور به شناخت تصویر واقعی این گروهها لطمه میزند.
*شما را به عنوان محقق و مترجم در حوزه مسائل امنیتی و تاریخی میشناسیم تخصص شما چه تفاوتی با سایر متخصصین دارد؟
من حوزه اصلی کاریام تاریخ معاصر و تاریخ اسلام است. اما در کنار آن، الان حدود ده سال است که بطور جدی حوزهی تاریخ منطقه و تاریخ جریانهای سلفی مشغولم اما بدون اغراق، هنوز نمیگویم متخصص این حوزه هستم. شاید بتوانم بگویم مقداری بیشتر از عموم افراد با این حوزه آشنا هستم، اما این با «متخصص» شدن فرق دارد. اما یک نکتهی کلی در ترجمههای تخصصی (به این معنی که ترجمه دربارهی یک حوزهی مشخص است) وجود دارد. مثلا من به عنوان کسی که کارم تاریخ اسلام و تاریخ معاصر است نمیتوانم بروم به سراغ ترجمه یک کتاب خاطرات درحوزه ورزش یا مثلا سینما برم، ولو اینکه به صورت شخصی به آن حوزهها هم علاقهمند باشم. نکته این نیست که ما به اصطلاح با واژههای تخصصی این حوزه آشنا نیستیم، بلکه موضوع این است که ما اصلا آن فضا را درک نکرده و به اصطلاح در اتمسفرش تنفس نکردهایم. تا سکی در اتمسفری تنفس نکرده باشد، و به اندازه کافی در ان حوزه مطالعه نداشته باشد نمیتواند به خوبی چیزی را در آن حوزه ترجمه کند. به همین خاطر گاه با آثاری مواجهه میشویم که مشکلش این نیست که خوب ترجمه نشده است بلکه اصلا اشتباه ترجمه شده است.
انتهای پیام/
نظر شما